سلام،نمی دونم چرا به سرم زد دوباره وبلاگم رو راه بندازم،دقیقا از زمانی که متاهل شدم یک بار هم وقت نکردم وبلاگو حتی یک بار نگاهش بندازم (فکر کنم سه سالی میشه)،البته این هم از برکات متاهلیست دیگر....البته شاید حاج خانوم هم کمکم کنند(الحمدلله قلم خیلی قوی ای دارند)، جالبه حاج خانوم هم از وقتی دل برما بست قید وبلاگشو زده،یادش بخیر،امروز که بعد از مدتها وبلاگو باز کردم کلی خاطره هام زنده شدن (راستی آدمی با خاطرهاش زنده ست)کلا آدم خاطره بازی هستم،کلی اتفاقات خوب وبد تو این چند ساله اتفاق افتادن که شاید اگر مجالی بود بهش بپردازم،که شیرین ترینش متاهلی بوده وتلخ ترین هاش یکیش شهادت خانواده ی ما تو کربلا بوده ویکی دیگش تصادف حقیر ،چند ماه پیش بود که چند ماهی زمین گیر شدیم ،و نزدیک بود غزل خداحافظی رو بخونیم،وکلی مطلب دیگه...
پی نوشت:تو این شبا فقط برا همدیگه دعا کنید..خیلی جواب میده...
تازیرلحد****یاعلی مدد
نوشته شده توسط : طایرقدسی
کلاس درس شلوغ بود و همه در حال صحبت کردن بودن هر کی با دوستای خودش گرم گرفته بود و خلاصه کلاس رو هوا بود یهو معلم اومد تو کلاس و سر و صدا ها م یواش یواش خوابید بعدشم طبق روال همیشگیش شروع کرد به خوندن لیست حضور و غیاب بزرگراه همت....... حاضر مجتمع فرهنگی همت....... حاضر غیرت همت........ غائب ورزشگاه همت........ حاضر مردونگی همت.......... غائب مرام همت............. غائب سمینار همت............... حاضر آقایی همت............ غائب صداقت همت.............. غائب همایش همت.............. حاضر صفای همت.............. غائب
عشق همت..............غائب آرمان همت.............. غائب یاران همت.............. غائب تیپ همت.............. حاضر غائبا از حاضرا بیشتر بودن.... کلاس تعطیل..... |
نوشته شده توسط : طایرقدسی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ