سلام سید،
چقدر دوست داشتم درکنارت باشم وچقدرمشتاقم به آنجایی که تویی .
باورکن این جاماندن بدون شما بس دلگیراست وطاقت فرسا ،دیگرجانمان برلب رسیده وغم بی همنفسی مانند شعله برجان افتاده وروح خسته را آزار می دهد،
چقدر محتاجم به دعای تو ،دعا کن تا دراین غوغای بی سروسامانی به تاراج نرود ایمان اندکمان .
شهر را بوی گند دنیا برداشته ...
سید من می ترسم !
می ترسم درهیاهوی شهرگم شوم وقیل وقال های زندگی مرا در خودحل کند،
می ترسم دنیانیز مرابرده خودکند .
می ترسم گم کنم بال های سبز پرواز راکه امام رئوف به من هدیه داده بود .
سید دستم رابگیر! مگذاراین مترسکان مرانیز در آتش دنیاشان بسوزانند ،آخرمن کربلایی ام ،کربلایی را بااین جماعت چه کار؟؟؟
سید این روزها سخت دلتنگ و بی قرارم .آری دل تنگ، دل تنگ امام ،دل تنگ تو ،دل تنگ عبدی ...
درست است شاید یکبارهم هیچ کدامتان را از نزدیک هم ندیده ام . اما گویی سال هاست درکنار هم بوده ایم .
راستی به عبدی سلام برسان وبگو این رسم معرفت نیست چرا دیگر قدم به رویا های من نمی گذارد
شنیده ام که شب های جمعه مسافرکربلایید ...
شنیده ام نماز را درآن جا به جماعت امام عشق می خوانید وبعد برسر خوان باکرامتش رزق می خوریدوبعد از آن شما برای ارباب می گویید از آنچه بر دنیا به سرتان آمده وارباب میگرید وبرای شما دعا می کند
وبعد امام عشق می گوید حکایت آن روز عاشقی را،که چه آمد برسر آْل یاسین ، وشما می گریید ...
وچه زیباست لحظه شیدایی ودلدادگی شما به سلطان عشق ...
چه قدر حسودی می کنم وغبطه می خورم ولحظه شماری میکنم..........
سید ترا به جان امام برایم دعا کن که همسنگر گمشده خود رابیابم ،که این جهاد اکبر را همسنگری آسمانی لازم است چرا که میدانم این مترسکان برای من نقشه ها کشیده اند،ای کاش آنها می دانستندکه طایر قدسی راجز هوای پرواز در حریم قدس نیست درسر.
آری من همان طایرقدسی ام با بال های سبز پرواز...
به امید دیدار حرم یار....
رضاتاجیک
(متن بالا نوشته شده توسط مدیر وبلاگ طایر قدسی است واستفاده مطلب باذکر منبع بلا مانع است)
نوشته شده توسط : طایرقدسی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ